B & تن
نکات جالب بیوتن از نظر من:
1-امیر خانی آسیب شناسی جالبی از دینداری ارائه می دهد هم عبدالغنی و اعراب نیوریک نشین را به ریشخند می گیرد که به ظاهر دین چسبیده اند و باطن را رها کرده اند و هم با خشی که نسبت به مناسک و ظاهر دین بی قید است و باطن آن هم هرطور که به نفعش باشد مصادره به مطلوب می کند آبش در یک جو نمی رود .
و ورای ظاهر و باطن در مورد قضاوت در مورد افراد هشدار می دهد که : "بنده شناس دیگری ست"
2- بازی های زبانی با سه زبان عربی و فارسی و انگلیسی
خود خدا در قرآن می فرمایدکه "کل من علیها فان"
یعنی هر"من" برایش "فانی"ست،
برای هر انسانی تفریحی گذاشته ایم!
جیسن من و فان* عربی را انگلیسی خوانده!
Man & fun*
3-خلاقیتهای نوشتاری مثل آوردن فرمول های محاسباتی و علامت سجده ی واجب بعد از جملات حیرت انگیز کتاب!!
4- احساس حضور نویسنده و مخاطب قرار دادن گاه و بیگاه مستقیم خواننده ی کتاب:
...داداش _یا از لحاظ فمنیستی _آبجی!
مگر شهر هرت است که که عاقبت یک آدمی زاد را بدهم دست تو
که حالا لم داده ای و کتاب می خوانی و نظریات ارائه می دهی ؟!
اصلا مگر دست من توست عاقبت مردم؟!
آن هم آدمی مثل ارمیا...ص110
و حتی نویسنده یکی دو جا سر به سر ممیز ارشاد هم می گذارد:
قبل از آن که ارمیا تعجب کند از این کلمه ی رکیکه یا شما که مخاطب باشی،
ممیز ارشادکه با فشار دکمه ی جستجو
یا همان کنترل و اف به لغت ..... رسیده است، فریاد می کشد :- دت،س ایناف
و جلو انتشار را می گیرد!
5-استفاده ی جابجا و مناسب و بدون تصنع و ریا از آیات و احادیث بصورتی که به یکدستی متن خللی وارد نمی شود .
اللهم ارحم من لایرحمه العباد و اقبل من لایقبله البلاد!
و ما نکات مبهم و ضعفهای بی وتن از دید من:
1-رفت و امدهای زمانی و گاهی باعث گسست در داستان می شود.
2- از نظر من شخصیت آرمیتا از ضعفای کتاب است ، اصلا این دختر تکلیفش مشخص نیست متزلزل و متغیر است ،در میانه های داستان به نظر می رسد نسبت به ارمیا بی تفاوت است و بیشتر به خشی تمایل و شباهت دارد اما در آخر داستان تنها مدافع ارمیا بود!!! و تا آخر خواننده می ماند که اصلا بین ارمیا و آرمیتا عشقی بوده یا نه!
3- شخصیت خشی سراسر سیاه و منفی و حرص آور نوشته شده این شخصیت هیچ نقطه ی روشن و مثبتی ندارد ، خشی نامرد و پولدوست و منفعت طلب و بی دین و بی چشم ورو و ....(هر فحش و بدوبیراهی در این سه نقطه بگذراید به این شخصیت می آید!!) است نویسنده هیچ وقت پیشینه ی او را به ما معرفی نمی کند حتی در صفحه 183 کتاب خشی و نویسنده بطور مستقیم با هم درگیر لفظی پیدا می کنند و پته های هم را روی آب می ریزند!!!
4-چند جا به نظرم داستان ایراد منطقی پیدا می کند مثلا نویسنده برای ما روشن می کند که ارمیا شخصیتی بسیار متشرع است و حتی سر اینکه آرمیتا به پهلوی خشی سقلمه زده است درگیری ذهنی پیدا می کند که پس محرم و نامحرم چه شد وسط ؟ و چنان با حجب و حیا ست که آرمیتا هم به احترام او روسری سر می کند چطور شخصیتی با چنین مشخصات یک ماه و نیم در آپارتمان 40 متری با آرمیتا یی که هنوز همسرش نیست زندگی می کند و حتی نیمه ی سنتی ذهنش هم به او تذکری نمی دهد؟
5-دلیل مهاجرت ارمیا و حاج مهدی به آمریکا هنوز برای من مبهم است و نویسنده خوب این قضیه را روشن نکرده است.
-البته گل بی عیب خداست و بی وتن با همه ی تفاسیرکتابی در گیر کننده و خواندنی ست و خواندنش را به همه توصیه میکنم .
من ماهیم نهنگم عمانم آرزوست